واقع آن است انقطاعی میان تلاشهای دولت دوازدهم تا دولت چهاردهم در حوزه مسائل مرتبط با زنان به چشم میخورد. معتقدم روندی در کشور از ابتدای پیروزی انقلاب تا سال ۱۴۰۱ در حوزههای مختلف ازجمله بحث مطالبات زنان شکل گرفته که نهایتا منجر به اعتراضات سال ۱۴۰۱ شد. باید اشارههایی به پیشینه گفتمان اصلاحات در بحث زنان داشته باشیم. رابطه نزدیکی میان گفتمان اصلاحات و توجه به حقوق و ارتقای وضعیت و جایگاه زنان وجود دارد. از بدو تولد جنبش اصلاحطلبی از ۲ خرداد ۷۶، زنان و جوانان در کنار سایر اقشار جامعه ایرانی نقش ویژهای در تحقق این جنبش داشتند. این حضور مقدمهای شد برای ارتقای جایگاه زنان در برنامههای توسعهای کشور بهویژه برنامه چهارم توسعه که نقطه عطفی در بهبود وضعیت زنان بود. زنان به عنوان یکی از حاملان و عاملان اصلی گفتمان اصلاحطلبی جای پای محکمی را برای خودشان در این گفتمان تدارک دیدهاند.
امروز هم شاهدیم یکی از محورهای اصلی سند نوسازی گفتمان اصلاحات – که در جبهه اصلاحات در حال بازنویسی است – بحث زنان و جوانان است. از جمله سندهایی که اخیرا مورد توجه قرار گرفته، میثاقنامهای است که در جبهه اصلاحات تدوین شد و کاندیداهای گفتمان اصلاحات به اجرای آن متعهد شدند. در این میثاقنامه هم تلاش شده به مطالبات زنان توجه شود به گونهای که در یکی از بندهای آن تعهد به تحقق حقوق ملت طبق فصل سوم قانون اساسی از جمله فرصتهای برابر فارغ از جنسیت و قومیت و… گنجانده شده است. نامزدهای اصلاحات هم پس از رایآوری به تحقق این میثاقنامه متعهد خواهند بود. در شرایطی قرار داریم که برای جامعه و افکار عمومی تفاوت بین رویکردها، گفتمانها و نگاهها و سیاستها باید روشن شود. البته در حال حاضر یک گفتمان اصلاحطلب یعنی مسعود پزشکیان باید در برابر ۵ گفتمان اصولگرا بایستد و به تنهایی از کیان مردم و اصلاحطلبی دفاع کند. این تفاوتها ابتدا باید برجسته شده و سپس در تیررس توجه افکار عمومی قرار بگیرد.
مردم باید بدانند در صورت پیروزی هر کدام از این نامزدها چه شرایطی در بخشهای مختلف از جمله حوزه زنان ایجاد میشود؟ آیا میتوان امید داشت که وضعیت زنان مبتنی بر امکانات موجود چند قدم به پیش برداشته شود و کشور پسرفت نداشته باشد؟ جامعه باید به این تفاوتها توجه کند؛ ما یک تجربه زیسته در دهههای اخیر داریم. در دورههای اخیر دولت تدبیر و امید در برابر دولت ظاهرا مهرورز نهم و دهم، همچنین دولت اصولگرای سیزدهم قرار دارد. این دولتها عملکردهای در دسترسی دارند و میتوان مقایسههایی در خصوص دستاوردهای هر یک از آنها داشت. هرچند با حذف سوابق عملکردی و گزارشهای دولتهای یازدهم و دوازدهم از پرتال معاونت امور زنان، امکان این مقایسه برای مردم سلب شده، اما به هر حال گفتمان، ادبیات، برنامهها، سیاستها و… حاکم بر دو دولت و شاخصهایی که وضعیت زنان با آن شاخصها در حوزههای مختلف اندازهگیری میشود، در دسترس مردم است.
امروز که فرصتی برای تصمیمگیری ایجاد شده میتوان از این دادهها، استفاده کرد و برای بهترین انتخاب آنها را به کار برد. این مقایسههای تطبیقی نشان میدهند، در همین ساختار و با همه موانع و محدودیتها و… فرق میکند چه فرد و جریانی رییسجمهور کشور باشد. بسیاری از افراد و گروههایی که مخالف شرکت در انتخابات هستند، میگویند اینکه چه فردی و گفتمانی سکان هدایت ساختار اجرایی را به دست داشته باشد، تفاوتی در عملکردها ایجاد نمیکند. اما با مقایسههای اینچنینی میتوان به این ابهامات پاسخ داد و مشخص کرد تا چه اندازه مهم است چه فرد و جریانی در راس ساختار اجرایی حضور داشته باشد. در همین ساختار موجود میتوان تلاشهایی کرد، قدمهایی برداشت و اصلاحاتی صورت داد و مطالبات مردم را در بستر آن محقق کرد. شاید نتوان مطالبات حداکثری مردم و اقشار مختلف را محقق کرد اما میتوان بخشی از خواستهها را اجرایی کرد. در این وضعیت به دلیل اهمیت موضوع و جایگاهی که مسائل زنان در جامعه دارد، انتظار این است که حتما موضوع یکی از مناظرههای انتخاباتی به بحث زنان و جوانان تخصیص پیدا کند. هرچند به موضوعات اجتماعی اغلب پرداخته میشود اما در میان دامنه وسیع موضوعات اجتماعی اغلب فرصت کافی به بحث زنان تخصیص داده نمیشود. مردم باید بدانند کدام کاندیدا واقعگرایانه با برنامه سنجشپذیر و با اهداف کمی و کیفی حضور پیدا کرده و کدام نامزدها تنها موضوعات کلی و کلان را بدون برنامه و شاخصها ارائه میکنند؟
موضوع زنان تنها به مناظرهها اختصاص ندارد و بسیاری از گروههای مرجع جامعه مانند جامعهشناسان، استادان دانشگاه و نخبگان هرکدام به مطالبات مدنظر اقشار مختلف، اولویتها و ضرورتها اشاره میکنند. وقتی صحبت از زنان میشود برخی تصور میکنند مطالبات زنان صرفا ذیل موضوعاتی چون حقوق زنان، اشتغال زنان، مدیریت زنان، ورود زنان به ورزشگاهها و موارد دیگر اینچنینی است اما نباید مطالبات و نیازهای زنان را به چند مورد خاص و کلیشهای خلاصه کرد. در جریان مناظرهها باید به رویکردهای هر کدام از نامزدها توجه شود. سوالاتی که امروز وجود دارد و باید طرح شوند آن است که نامزدها به توانافزایی زنان اعتقاد دارند یا به رویکردهای حمایتی معتقدند؟ ایا در رابطه با فرزندآوری و افزایش جمعیت، توجه به پولپاشی، سکهپاشی، زمینپاشی و… دارند یا به زیرساختهایی مانند مسکن، اشتغال و تسهیل ازدواج و… توجه دارند که نهایتا منجر به افزایش کیفی جمعیت میشود؟ شناسایی این رویکردها کمک زیادی میکند تا مردم بهترین انتخابها را داشته باشند. یا در بحث تامین امنیت زنان، نگاههای نامزدها باید مشخص شود. لایحههایی که این روزها در مجلس خاک میخورند باید تعیین تکلیف شوند. نامزدها همچنین باید درخصوص فیلترینگ فضای مجازی صحبت کنند و اثرات این محدودسازی در فعالیتهای مجازی و اقتصادی زنان را تشریح کنند.
نامزدها باید پاسخ بدهند مساله اصلی برای آنها حجاب و گشت ارشاد است یا اینکه معیشت، زنانه شدن فقر، زنانه شدن اعتیاد، زنانه شدن آسیبهای اجتماعی، زنانه شدن ایذر، زنانه شدن سالمندی و… هم برای آنها دارای اهمیت است. با دریافت پاسخهای هر کدام از نامزدها هم میتوان به برداشتهای روشنی برای رای دادن رسید. رویکردی که جبهه اصلاحات در این انتخابات اتخاذ کرده، رویکرد حمایتی و مطالبهگری است. یعنی در ایام قبل از انتخابات از نامزد اصلاحطلب دفاع میکند و در پساانتخابات تحقق وعدههای داده شده را از نامزد مورد نظر مطلبه میکند. در جبهه اصلاحات دو آرمان بیش از سایر آرمانها جلوهگری میکند؛ نخست آرمان اصلاحطلبی و سپس آرمان عدالت جنسیتی است که به هیچ وجه از این دو آرمان کوتاه نخواهیم آمد.
انتهای پیام